دومین اردو دانش آموزی...
امروز از طرف مدرسه با جمع دوستان راهی قلعه سحر آمیز شدید از سر صبحی میگفتی دوس نداری بری اردو منم به حرفت توجه ای نمیکردم نه میگفتم نه نه میگفتم آره !! خلاصه ظهر که شد آماده رفتن شدی گفتی من نمیرم گفتم باید بری مدرسه اگه نخواستی باهاشون نری بشین تو کلاس برگشتی گفتی تنها میشم گفتم باشه من به معلمتون میگم ببینم چکار میشه کرد رفتی که کفشهاتو پات کنی گفتی مامان رضایت نامه منو امضاء کن منم برات خوراکی شیروکیک و چند تا شکلات و آب گذاشتم راهی مدرسه شدیم همه بچه ها رفتن تو کلاس بعد از یک ربع اومدن بیرون هوا بس ناجوانمردانه سرد بود سوز بدی داشت همش خدا خدا میکردم سرما نخوری تازه گوش شیطون کر بهتر شده بودی بردمت به زور ...
کتونی قرمز...
خانم معلمتون خانم درگاهی یه موضوع داده بود با این تیتر که آرزوتونو نقاشی کنید... تو هم آرزو کردی تولدت باشه یه کتونی قرمز داشته باشی... بعد از نقاشی با بابایی رفتیم بازار برات یه کفش کتونی قرمز خریدیم یه شلوار تو کرک و ..لباس با طرح انگری برد هم مجموع خرید برای پسر گلم بود مبارک باشه... نمیدونم این که به آرزوهات با این سرعت میرسی خوبه یا بد؟؟؟ ...
یاداشتهای حکیمانه نلسون ماندلا...
زندگی، شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید. شجاعت مترادف نترسیدن نیست، بلکه شجاعت به معنای غلبه بر ترس است. موفقیت پیش رفتن است نه به یک نقطه پایان رسیدن. مهم این نیست که زیبا باشی زیبایی در این است که مهم باشی حتی برای یکنفر. شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن. دو نفر ممکن است دقیقاً به یک چیز نگاه کنند و دو چیز کاملاً متفاوت را ببینند. خشم و رنجش همچون نوشیدن زهر و سپس، امید به نابودی دشمنان است. بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی. بقای دوستی ها به تفاهم متقابل وابسته است. کو...
قربونت
عاشقتم اومدم همین رو بگم وبرم ...
اخبار
دیشب محمد جواد اومد و گفت :مامان بزن پویا ببینم منم برگشتم گفتم بزار اخبار گوش کنم بعد میزنم پویا بچه نشست و با ما اخبار گوش داد همون موقع اخبار اعلام کرد که آب سد لار رو به کاهش است اگه صرفه جویی نشه جیره بندی میشه محمد جواد که آب بازی رو خیلی دوس داره !! برگشتم رو بهش گفتم ببین اخبار چی میگه این قضیه تموم شد و محمد جواد رفت خونه مامان بزرگش مامان بزرگش تا منو دید زد زیر خنده و گفت :محمد جواد با چشم گریون اومده بهش میگم چرا گریه میکنی برگشته میگه!!! آخه میخواد آب تهرون تموم بشه! ...
نویسنده :
مامان صبا
14:29
اربعین حسینی
کم کم داره ماه صفر هم تمام میشه امروز تولدت بود امسال هم مثل سالهای قبل بعدا جشن تولد میگیریم امسال شاید تو مدرسه جشن بگیرم شاید هم خونه اگه دادشی بذاره من به کارهام برسم بی حرف پیش...انشاله حالا که پست اربعینی شد یه عکس ...
نویسنده :
مامان صبا
13:43
بدون شرح !!!خوابم میاد با کسی تعارف ندارم...
میل دراز نو...
خاطرات مدرسه
امروز بعد از اینکه از مدرسه اومدی گفتی! مامان خیلی وقت بود تو کلاس خمیر بازی نکرده بودیم امروز خانم جمشیدی خمیر داد با خمیر مار درست کردیم مار بچه ها میخواست بیاد مار من و بردیا رو بخوره اون وقت مار ما زد مار اونا رو خورد انگار از این بازی خیلی خوشت اومده بود دلیل دوستی تو بردیا رو وقتی ازت پرسیدم ؟؟؟گفتی آخه کیفش بن تن داره !خیلی خوشگله راستی باید یه پست هم از وسایل مدرسه ات به یادگار بذارم موفق باشی پسرم... ...